یکشنبه, ۲۸ آوریل ۲۰۲۴
یکشنبه, ۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
ستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعال
 
آمریکای ترامپ و پایان هژمونی

تصمیم ترامپ برای خروج از پیمان پاریس، سیاست های دوگانه در رابطه های تحولات خاورمیانه، تحلیل های کورکورانه و بی هدف در رابطه برنامه هسته ای ایران، اتخاذ سیاست ها انفعالی برعلیه داعش و همسایه ستیزی و قطع روابط دیپلماتیک با کشور مکزیک هژمونی و سیاست غالب آمریکا بر جهان را پایان داده است.

بی شک، هویت و شخصیت رهبران سیاسی در نوع رفتار داخلی و خارجی کشورها مهم است. معمولا روسای جمهورآمریکا در اولین سفر خارجی خود، به کشور همسایه مکزیک یا کانادا سفر می کنند. ولی ترامپ در اولین سفرخارجی به عربستان و سپس اسرائیل و واتیکان سفر کرد و رویه گذشته را تغییر داد. مقامات آمریکایی سفر ترامپ به مراکز ادیان اسلام، یهود و مسیحیت را ابتکاری در جهت توجه به عامل مذهب در حفظ صلح عنوان کردند.
رفتار ترامپ در ارتباط با ناتو، کشورهای اروپایی، متحدین عربی، تا حدی متفاوت با دوران اوباما است. اولین سفر اوباما به دانشگاه الازهر مصر و تبیین استراتژی امریکا در ارتباط با جهان اسلام و توضیحات فنی او در ارتباط با فرق مختلف اسلامی و تفاوت آن با طالبان و گروه های تروریستی بود. هرچند، آنچه از جانب آمریکا در عمل اتفاق افتاد بسیار متفاوت بود. ولی شکی نیست که اوباما حداقل در سیاست های اعلانی، متمدن تر به نظر می آمد.
مقایسه نوع ارتباط اوباما با کشورهای مسلمان، با سفر اخیر ترامپ به عربستان، قرارداد نظامی 110 میلیارد دلاری و رقص شمشیرش، گویای نکات مهمی است. از شخصیت غیرِ فرهنگی و شخصیت معامله گری ترامپ و تیم مشاورین و کابینه اش، انتظار متفاوت تری می رود و فساد اخلاقی ترامپ، اظهارات او علیه اقلیت‌های مذهبی و نژادی، موجب شد تا او با حداقل محبوبیت وارد کاخ سفید شود. ترامپ درکابینه ی خود فقط سه زن را جای داد و هیچ یک از وزرای او از لاتین تبارها نبود.
روزنامه ایندیپندنت نوشت که از زمان رونالد ریگان به این سو، به جز در دولت دوم جورج بوش پسر، برتری شمار سفیدپوستان در کابینه همواره رو به کاهش بوده است، اما ترامپ این رویه را تغییر داد.
ازطرفی چندین وزیر او مثل خودش میلیاردر هستند رکس تیلرسون وزیر امور خارجه او، مدیر عامل شرکت نفتی اکسون و یکی از ثروتمندان امریکا، هیچ سابقه دولتی و نظامی در رزومه خود ندارد. و به داشتن روابط بسیار نزدیک با ولادیمیر پوتین رئیس‌ جمهور روسیه معروف است.
در ارتباط با سیاست خارجی، هرچند گفته می شود که سیاست در آمریکا، فردی و شخص محور نیست. تصمیم گیری در آمریکا سیستمی است و رئیس جمهور نیز مجری سیاست ها و اهداف کلان این کشور است، تا حدی درست است. ولی ویژگی های شخصیتی ترامپ ،برون گرایی بالا، خودشیفتگی، توافق پذیری پایین، سرسختی، عملگرایی، سخت گیری و پرخاشگری خود را، در وعده های انتخاباتی و هم در سیاست های اجرایی و بعد از کسب قدرت نشان داده است.
سیاست سخت گیری در خصوص مهاجران، خروج از توافق ترانس - پاسفیک، احداث دیوار در مرز مکزیک، عدم صدور ویزا برای کشورهایی چون ایران، سودان، سومالی، عراق و سوریه را صادر کرده و به جنگ لفظی با چین و کشورهای مختلف اقدام کرده است پس بسیاری از ویژگی های شخصیتی ترامپ، بر سیاست داخلی و خارجی امریکا اثر گذار بوده است.
یکی از اهداف ترامپ افزایش قدرت آمریکا در نظام بین الملل است. او در این راستا ملی گرایی و حمایت گرایی را به عنوان ارکانِ کلیدیِ سیاست خود، معرفی کرده است.تمرکز بر ملی گرایی و در پیش گرفتن سیاست های حمایت گرایانه، بردامنه جنگ های تجاری بین آمریکا و دیگر بازیگران می افزاید.
همچنین، با توجه به دیدگاه های ترامپ و جمهوری خواهان، که بیشتر بر جنبه سخت قدرت تأکید می کنند، بار دیگر جنبه های سخت افزاری بر سیاست خارجی آمریکا حاکم می شود. توجه به منافع ملی عینی و اقتصادی ملموس، چراغ راهنمای فعالیت های ترامپ است.لذا جای تروریست وحامی تروریست با ضد تروریست عوض می شود.
ترامپ، امروز کشورهای عربی متحد خود را، گاوهای شیردهی خطاب می کند که باید شیر آنها را دوشید. در اولین دیدارش با سران ناتو، از انها می خواهد که سهم منصفانه خود را برای بودجه ناتو بپردازند. برهمین اساس، احتمال دارد ترامپ با این روحیه معامله گری، با یک معامله بزرگ با روسیه و با به رسمیت شناختن کریمه و تأیید سیاست روسیه در سوریه هم سیاست های اسرائیل در خصوص پایتختی بیت المقدس را اجرایی کند.
قراردادهای کلان نظامی با عربستان و دیگر کشورهای عربی منطقه، کنفرانس شورای همکاری خلیج فارس و 18 کشور مسلمان به رهبری آمریکا با موضوع مهار ایران، می تواند در این راستا و با هدف گسترش دامنه ی حیاط خلوت اسرائیل و تشدید ایران هراسی، ارزیابی شود.
چامسکی نظریه پرداز آمریکایی در رابطه با رویارویی آمریکا با داعش می گوید: نبرد آمریکا با داعش برای مردم جهان باور پذیر نیست چون نتایج نظرسنجی گالوپ که در امریکا پنهانش کردند می گوید امریکا خود بزرگترین تهدید صلح جهانی است.
در رابطه با پایان هژمونی آمریکا بر نظام بین المللی علاوه بر رویکرد مصداقی بر باید به مفاهیم روابط بین الملل نیز توجه داشت که فروپاشی شوروی و پایان نظام دوقطبی حاکم بر روابط بین الملل، ایده شکل گیری یک نظام تک قطبی به رهبری ایالات متحده آمریکا وارد مباحث بین الملل شد. برخی چون فوکویاما پایان جنگ سرد را پایان تاریخ نامیدند و برخی دیگر نیز از شکل گیری یک نظم نوین جهانی سخن به میان آوردند.
نقطه مشترک همه این ایده ها نیز محوریت ایالات متحده و ارزش های آن، به عنوان یگانه قدرت برتر نظام بین الملل پس از فروپاشی مهمترین رقیب آن یعنی اتحاد جماهیر شوروی بود. اما واقعیت نظام بین الملل حکایت از آن دارد که نظام بین الملل پس از عبور از نظام دوقطبی، بیش از آنکه ویژگی های یک نظام تک قطبی را داشته باشد نشانه های یک نظام چند قطبی – تک قطبی را در خود دارد.
دریک نظام تک قطبی –چندقطبی اگرچه همچنان ایالات متحده به عنوان تنها قدرتی است که همزمان واجد قدرت نظامی، اقتصادی و سیاسی می باشد اما در کنار آن شاهد حضور قدرت های جهانی دیگری نیز می باشیم، به همین دلیل در این نظام، حل و فصل مسائل بین المللی علاوه بر نیازمند بودن به تصمیم گیری ابرقدرت، به همراهی و ائتلاف سایر قدرت های عمده نیز نیازمند است.
نکته مهم در رابطه با نظام تک قطبی – چند قطبی این است که در این نظام از یک طرف تک قطب تمایل دارد نظام را به سمتی ببرد که خود تنها قدرت مسلط آن باشد و از سوی دیگر نیز سایر قدرت های عمده خواهان سوق دادن نظام به سمت یک نظام چند قطبی به منظور ایفای نقش بیشتر خود می باشند.
به عبارت دیگر هر اندازه که قدرت برتر بخواهد بدون توجه به سایر قدرت ها وارد فرایند حل موضوعات بین المللی و اخذ تصمیمات شود، مقاومت و تمایل قدرت های بزرگ برای چند قطبی کردن نظام نیز افزایش خواهد یافت.
مطلب پیش رو بر این نظر است که انتخاب شدن دونالد ترامپ و سیاست های اعلامی و اعمالی وی در ارتباط با مسائل بین المللی و تلاش وی برای اجرایی کردن شعار 'نخست آمریکا'در نهایت به افزایش تلاش قدرت های عمده حاضر در نظام بین الملل، در جهت چند قطبی کردن نظام بین الملل خواهد انجامید.
به عبارت دیگر هر اندازه که ایالات متحده آمریکا سعی می کند جهان را به سمت یک نظام تک قطبی متمایل کند سایرین نیز بر تلاش های خود جهت چند قطبی شدن نظام خواهند افزود.
برای بررسی بهتر این موضوع لازم است اندکی به زمان عقب تر یعنی زمان انتخاب شدن باراک اوباما به ریاست جمهوری ایالات متحده امریکا برگردیم. باراک اوباما که پس از بوش پسر و با شعار تغییر توانسته بود به عنوان چهل و سومین رییس جمهور ایالات متحده وارد کاخ سفید شود، سیاست خارجی یک جانبه گرایانه بوش را با چند جانبه گرایی، استفاده بیشتر از دیپلماسی و همکاری و همچنین قائل شدن نقش بیشتر برای سازمان های بین المللی جایگزین کرده بود که مهمترین تاثیر اتخاذ چنین رویکردی را بایست افزایش قدرت نرم ایالات متحده در کنار قدرت سخت این کشور و مقبولیت بیشتر نقش ایالات متحده در نظام بین الملل نزد قدرت های مهم درنظر گرفت.
علیرغم این مساله، سیاست ها و رویکرد اوباما بخصوص در حوزه سیاست خارجی و نظامی همواره با انتقاداتی مواجه بود به طوری که انتخاب دونالد ترامپ به عنوان رییس جمهور ایالات متحده در بستر همین انتقادات به سیاست های اوباما صورت گرفت.
دونالد ترامپ در تبلیغات انتخاباتی خود نتیجه سیاست های در پیش گرفته شده از سوی اوباما را کاهش قدرت نظامی و تضعیف جایگاه ایالات متحده به عنوان یک ابرقدرت جهانی و همچنین کاهش قدرت اقتصادی این کشور عنوان کرد و با شعار نخست آمریکا توانست خود را به عنوان چهل و پنجمین رییس جمهور ایالات متحده به کاخ سفید برساند.
تصور غالب و اولیه ای که از شعار 'نخست آمریکا' وجود دارد بازگشت ایالات متحده به درون مرزهای خود و احتمالا نوعی انزواطلبی می باشد. اما آنچه در واقعیت امر از رفتار سیاست خارجی ترامپ در برابر موضوعات بین المللی از جمله بحران سوریه و کره شمالی و یا سفر اخیر وی به منطقه خاورمیانه و بیان آسان بودن دسترسی به صلح می توان فهمید، این است که این کشور همچنان متمایل به حضور و حفظ رهبری خود درمسائل بین المللی می باشد اما شکل این حضور به گونه ای است که از نظر ترامپ این دیگران می باشند که باید با ایالات متحده آمریکا همکاری داشته باشند و هرنوع همکاری از جانب ایالات متحده برای دیگران نباید بدون هزینه باشد.
به عبارت دقیق تر با توجه به روحیه تاجرمآبانه ترامپ، شعار نخست آمریکا را بایستی محور مرکزی نگاه ایشان به نظام بین الملل در نظر گرفت. این درحالی است که نظام بین الملل نه در شرایط تک قطبی مورد خواست ترامپ که در وضعیتی قرار دارد که پذیرش یک نظام تک قطبی از سوی دیگر قدرت های بزرگ جهانی با چالش هایی روبرو می باشد و شاید مهمترین تفاوت سیاست خارجی اوباما با ترامپ را باید در همین مساله دید که رویکرد اوباما نسبت به مسائل جهانی از همخوانی بیشتری با واقعیت نظام بین الملل برخوردار بود در حالی که به نظر می رسد رویکرد منبعث از نخست آمریکای ترامپ از چنین تطابقی برخوردار نباشد واین عدم تطابق از نظر نگارنده دلیلی خواهد بود که شکل گیری یک نظام چند قطبی را در اینده آسان تر خواهد کرد.
اگر بخواهیم مهمترین تصمیمات و سیاست های تاثیر گذار ترامپ در تسهیل فرآیند چند قطبی شدن نظام بین الملل و عبور از نظام تک قطبی – چند قطبی عنوان کنیم باید تصمیم ترامپ در ارتباط با خروج ایالات متحده از موافقتنامه تغییرات اقلیمی، مواضع ترامپ در رابطه با ناتو و لزوم پرداخت هزینه های بیشتر از سوی شرکای اروپایی، مخالفت با توافق هسته ای انجام شده میان ایران و قدرت های جهانی، نگاه خاص ترامپ به اقتصاد و مشکلاتی که این نوع نگاه برای تجارت آزاد به همراه خواهد داشت توجه کرد.

(منبع: خبرگزاری ایرنا)

محبوب ترین اخبار

ثبت نام در خبرنامه ایمیلی سایت سنتینلا

برای اطلاع از اخرین رویدادها در امریکای لاتین عضو شوید!